حسام کوچولوحسام کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 17 روز سن داره

دل نوشته های یک مادر........

از صورتی به آبی

به نام خالق دانا سلام به گل پسرم کم کم داریم مقدمات حضور شما رو فراهم میکنیم سه سال پیش وقتی میخاستیم بیایم خونمون اتاقی که قراربود به شما اختصاص داده بشه رو صورتی کردیم آخه من همیشه فکر میکردم نینیمون دختر. که البته دختر هم داشتیم اما پیش ما نموند و رفت تو بهشت . و اما اتاق گل پسری که نمیشد صورتی باشه برای همین هم با باباجون رفتیم و کاغذ آبی برای اتاق شما خریدیم. سقف اتاق رو هم بابا جون لکه گیری کرد دستش درد نکنه واقعا سخت بود لوستر اتاق شما رو که بابایی خودش ساخته رو هم وصل کرد البته درست کردنش 3 روز و وصل کردنش 3 ساعت طول کشید که البته همراه با برق گرفتگی باباجون همراه بود. بازم دستت درد...
21 اسفند 1392

این انتظار خیلی سخته .....

به نام خالق خوبی ها سلام گل پسرم دیگه حوصله انتطار و روز شماری ندارم    از آذر 91 دارم روز شماری میکنم واسه به آغوش کشیدنت     ولی دیگه خسته شدم بعضی وقت ها میگم   اگه تاریخ روز ها و هفته ها رو فراموش کنم زودتر میگذره   همش میگم میشه سال دیگه بیاد    روز تولد تو بیاد  روز دیدنت برسه     پسرم  انتظار خیلی سخته اونم واسه اولین دیدار   انقدر که این انتظار سخته کمر درد و بی خوابی شبانه پا دردو ناتوانی هاش سخت نیست   ولی چاره ای نیست باید صبر کنم باید صبور شم چون میخوام مادر شم   دارم میمیرم واسه اون لحظه که ...
10 اسفند 1392
1